ای دل به عشق بر تو که عشقت چه درخور است
ای دل به عشق بر تو که عشقت چه درخور است
ای دل به عشق بر تو که عشقت چه درخور است
ای دل به عشق بر تو که عشقت چه درخور است
ای دل به عشق بر تو که عشقت چه درخور است
ای دل به عشق بر تو که عشقت چه درخور است
ای دل به عشق بر تو که عشقت چه درخور است
ای دل به عشق بر تو که عشقت چه درخور است
ای دل به عشق بر تو که عشقت چه درخور است
ای دل به عشق بر تو که عشقت چه درخور است
ای دل به عشق بر تو که عشقت چه درخور است
در سر شدی ندانمت ای دل چه در سر است
در سر شدی ندانمت ای دل چه در سر است
در سر شدی ندانمت ای دل چه در سر است
در سر شدی ندانمت ای دل چه در سر است
در سر شدی ندانمت ای دل چه در سر است
در سر شدی ندانمت ای دل چه در سر است
در سر شدی ندانمت ای دل چه در سر است
در سر شدی ندانمت ای دل چه در سر است
در سر شدی ندانمت ای دل چه در سر است
در سر شدی ندانمت ای دل چه در سر است
در سر شدی ندانمت ای دل چه در سر است
درد کهنت بود برآورد روزگار
درد کهنت بود برآورد روزگار
درد کهنت بود برآورد روزگار
درد کهنت بود برآورد روزگار
درد کهنت بود برآورد روزگار
درد کهنت بود برآورد روزگار
درد کهنت بود برآورد روزگار
درد کهنت بود برآورد روزگار
درد کهنت بود برآورد روزگار
درد کهنت بود برآورد روزگار
درد کهنت بود برآورد روزگار
این درد تازه روی نگوئی چه نوبر است
این درد تازه روی نگوئی چه نوبر است
این درد تازه روی نگوئی چه نوبر است
این درد تازه روی نگوئی چه نوبر است
این درد تازه روی نگوئی چه نوبر است
این درد تازه روی نگوئی چه نوبر است
این درد تازه روی نگوئی چه نوبر است
این درد تازه روی نگوئی چه نوبر است
این درد تازه روی نگوئی چه نوبر است
این درد تازه روی نگوئی چه نوبر است
این درد تازه روی نگوئی چه نوبر است
شهری غریب دشمن و یاری غریب حسن
شهری غریب دشمن و یاری غریب حسن
شهری غریب دشمن و یاری غریب حسن
شهری غریب دشمن و یاری غریب حسن
شهری غریب دشمن و یاری غریب حسن
شهری غریب دشمن و یاری غریب حسن
شهری غریب دشمن و یاری غریب حسن
شهری غریب دشمن و یاری غریب حسن
شهری غریب دشمن و یاری غریب حسن
شهری غریب دشمن و یاری غریب حسن
شهری غریب دشمن و یاری غریب حسن
اینجا چه جای غم زدگان قلندر است
اینجا چه جای غم زدگان قلندر است
اینجا چه جای غم زدگان قلندر است
اینجا چه جای غم زدگان قلندر است
اینجا چه جای غم زدگان قلندر است
اینجا چه جای غم زدگان قلندر است
اینجا چه جای غم زدگان قلندر است
اینجا چه جای غم زدگان قلندر است
اینجا چه جای غم زدگان قلندر است
اینجا چه جای غم زدگان قلندر است
اینجا چه جای غم زدگان قلندر است
گفتم مورز عشق بتان گرچه جور عشق
گفتم مورز عشق بتان گرچه جور عشق
گفتم مورز عشق بتان گرچه جور عشق
گفتم مورز عشق بتان گرچه جور عشق
گفتم مورز عشق بتان گرچه جور عشق
گفتم مورز عشق بتان گرچه جور عشق
گفتم مورز عشق بتان گرچه جور عشق
گفتم مورز عشق بتان گرچه جور عشق
گفتم مورز عشق بتان گرچه جور عشق
گفتم مورز عشق بتان گرچه جور عشق
گفتم مورز عشق بتان گرچه جور عشق
انصاف می دهم که ز انصاف خوش تر است
انصاف می دهم که ز انصاف خوش تر است
انصاف می دهم که ز انصاف خوش تر است
انصاف می دهم که ز انصاف خوش تر است
انصاف می دهم که ز انصاف خوش تر است
انصاف می دهم که ز انصاف خوش تر است
انصاف می دهم که ز انصاف خوش تر است
انصاف می دهم که ز انصاف خوش تر است
انصاف می دهم که ز انصاف خوش تر است
انصاف می دهم که ز انصاف خوش تر است
انصاف می دهم که ز انصاف خوش تر است
اینجا و در دمشق ترازوی عاشقی است
اینجا و در دمشق ترازوی عاشقی است
اینجا و در دمشق ترازوی عاشقی است
اینجا و در دمشق ترازوی عاشقی است
اینجا و در دمشق ترازوی عاشقی است
اینجا و در دمشق ترازوی عاشقی است
اینجا و در دمشق ترازوی عاشقی است
اینجا و در دمشق ترازوی عاشقی است
اینجا و در دمشق ترازوی عاشقی است
اینجا و در دمشق ترازوی عاشقی است
اینجا و در دمشق ترازوی عاشقی است
لاف از دمشق بس که ترازوت بی زر است
لاف از دمشق بس که ترازوت بی زر است
لاف از دمشق بس که ترازوت بی زر است
لاف از دمشق بس که ترازوت بی زر است
لاف از دمشق بس که ترازوت بی زر است
لاف از دمشق بس که ترازوت بی زر است
لاف از دمشق بس که ترازوت بی زر است
لاف از دمشق بس که ترازوت بی زر است
لاف از دمشق بس که ترازوت بی زر است
لاف از دمشق بس که ترازوت بی زر است
لاف از دمشق بس که ترازوت بی زر است
اکنون که دیدی آن سر زنجیر مشک پاش
اکنون که دیدی آن سر زنجیر مشک پاش
اکنون که دیدی آن سر زنجیر مشک پاش
اکنون که دیدی آن سر زنجیر مشک پاش
اکنون که دیدی آن سر زنجیر مشک پاش
اکنون که دیدی آن سر زنجیر مشک پاش
اکنون که دیدی آن سر زنجیر مشک پاش
اکنون که دیدی آن سر زنجیر مشک پاش
اکنون که دیدی آن سر زنجیر مشک پاش
اکنون که دیدی آن سر زنجیر مشک پاش
اکنون که دیدی آن سر زنجیر مشک پاش
زنجیر می گسل که خرد حلقه بر در است
زنجیر می گسل که خرد حلقه بر در است
زنجیر می گسل که خرد حلقه بر در است
زنجیر می گسل که خرد حلقه بر در است
زنجیر می گسل که خرد حلقه بر در است
زنجیر می گسل که خرد حلقه بر در است
زنجیر می گسل که خرد حلقه بر در است
زنجیر می گسل که خرد حلقه بر در است
زنجیر می گسل که خرد حلقه بر در است
زنجیر می گسل که خرد حلقه بر در است
زنجیر می گسل که خرد حلقه بر در است
جوجو شدی برابر آن مشک و طرفه نیست
جوجو شدی برابر آن مشک و طرفه نیست
جوجو شدی برابر آن مشک و طرفه نیست
جوجو شدی برابر آن مشک و طرفه نیست
جوجو شدی برابر آن مشک و طرفه نیست
جوجو شدی برابر آن مشک و طرفه نیست
جوجو شدی برابر آن مشک و طرفه نیست
جوجو شدی برابر آن مشک و طرفه نیست
جوجو شدی برابر آن مشک و طرفه نیست
جوجو شدی برابر آن مشک و طرفه نیست
جوجو شدی برابر آن مشک و طرفه نیست
هرجا که مشک بینی جوجو برابر است
هرجا که مشک بینی جوجو برابر است
هرجا که مشک بینی جوجو برابر است
هرجا که مشک بینی جوجو برابر است
هرجا که مشک بینی جوجو برابر است
هرجا که مشک بینی جوجو برابر است
هرجا که مشک بینی جوجو برابر است
هرجا که مشک بینی جوجو برابر است
هرجا که مشک بینی جوجو برابر است
هرجا که مشک بینی جوجو برابر است
هرجا که مشک بینی جوجو برابر است
از کس دیت مخواه که خون ریز تو تویی
از کس دیت مخواه که خون ریز تو تویی
از کس دیت مخواه که خون ریز تو تویی
از کس دیت مخواه که خون ریز تو تویی
از کس دیت مخواه که خون ریز تو تویی
از کس دیت مخواه که خون ریز تو تویی
از کس دیت مخواه که خون ریز تو تویی
از کس دیت مخواه که خون ریز تو تویی
از کس دیت مخواه که خون ریز تو تویی
از کس دیت مخواه که خون ریز تو تویی
از کس دیت مخواه که خون ریز تو تویی
نقب از برون مجوی که دزد اندرون در است
نقب از برون مجوی که دزد اندرون در است
نقب از برون مجوی که دزد اندرون در است
نقب از برون مجوی که دزد اندرون در است
نقب از برون مجوی که دزد اندرون در است
نقب از برون مجوی که دزد اندرون در است
نقب از برون مجوی که دزد اندرون در است
نقب از برون مجوی که دزد اندرون در است
نقب از برون مجوی که دزد اندرون در است
نقب از برون مجوی که دزد اندرون در است
نقب از برون مجوی که دزد اندرون در است
خاقانی است و چند هزار آرزوی دل
خاقانی است و چند هزار آرزوی دل
خاقانی است و چند هزار آرزوی دل
خاقانی است و چند هزار آرزوی دل
خاقانی است و چند هزار آرزوی دل
خاقانی است و چند هزار آرزوی دل
خاقانی است و چند هزار آرزوی دل
خاقانی است و چند هزار آرزوی دل
خاقانی است و چند هزار آرزوی دل
خاقانی است و چند هزار آرزوی دل
خاقانی است و چند هزار آرزوی دل
دل را چه جای عشق و چه پروای دلبر است
دل را چه جای عشق و چه پروای دلبر است
دل را چه جای عشق و چه پروای دلبر است
دل را چه جای عشق و چه پروای دلبر است
دل را چه جای عشق و چه پروای دلبر است
دل را چه جای عشق و چه پروای دلبر است
دل را چه جای عشق و چه پروای دلبر است
دل را چه جای عشق و چه پروای دلبر است
دل را چه جای عشق و چه پروای دلبر است
دل را چه جای عشق و چه پروای دلبر است
دل را چه جای عشق و چه پروای دلبر است
بیچاره زاغ را که سیاه است جمله تن
بیچاره زاغ را که سیاه است جمله تن
بیچاره زاغ را که سیاه است جمله تن
بیچاره زاغ را که سیاه است جمله تن
بیچاره زاغ را که سیاه است جمله تن
بیچاره زاغ را که سیاه است جمله تن
بیچاره زاغ را که سیاه است جمله تن
بیچاره زاغ را که سیاه است جمله تن
بیچاره زاغ را که سیاه است جمله تن
بیچاره زاغ را که سیاه است جمله تن
بیچاره زاغ را که سیاه است جمله تن
از جمله تن سپیدی چشمش چه درخور است
از جمله تن سپیدی چشمش چه درخور است
از جمله تن سپیدی چشمش چه درخور است
از جمله تن سپیدی چشمش چه درخور است
از جمله تن سپیدی چشمش چه درخور است
از جمله تن سپیدی چشمش چه درخور است
از جمله تن سپیدی چشمش چه درخور است
از جمله تن سپیدی چشمش چه درخور است
از جمله تن سپیدی چشمش چه درخور است
از جمله تن سپیدی چشمش چه درخور است
از جمله تن سپیدی چشمش چه درخور است